یک ماهگی محیاجون با خنده نازش
lمحیا جون مامان پنج روزگیش
93/2/30
امروز من و محیا جون غروب به پارک رفتیم یه دختر کوچولو که از محیا بزرگتر بود مدام دنبال مارو داشت ومراقب محیا بود اما محیا بهش محل نمی ذاشت خلاصه یک ساعتی من دنبال محیا تو پارک و محیا هم دنبال بازی بود. بابای محیا چون سوالهای امتحانی رو طرح میکرد ومحیا مزاحمش میشد مارفتیم بیرون. مامانم پریشب از خونه ما به خونشون که شهری دیگه هست رفت و ما خیلی نبودشون رو احساس میکنیم.الان که این مصلب رو مینویسم سر کار هستم و محیا خونه پیش پرستارشه تابعد.......... ...
نویسنده :
مامان محیایی
11:40